غزل غزلهای سلیمان
1 غزل غزلهای سلیمان.
2 مرا با لبانت ببوس، زیرا عشق تو دلپذیرتر از شراب است. 3 تو خوشبو هستی و نامت رایحهٔ عطرهای دلانگیز را به خاطر میآورد؛ عجیب نیست که دختران شیفتهٔ تو میشوند. 4 مرا با خود بِبَر، بیا تا از اینجا دور شویم. پادشاه مرا به حجلۀ خود ببرد.
5 ای دختران اورشلیم، من سیاه اما زیبا هستم، همچون چادرهای قیدار و خیمههای سلیمان. 6 به من که سیاه هستم اینچنین خیره مشوید، زیرا آفتاب مرا سوزانیده است. برادرانم بر من خشمگین شده مرا فرستادند تا در زیر آفتاب سوزان از تاکستانها نگاهبانی کنم، و من نتوانستم از تاکستان خود مراقبت نمایم.
7 ای محبوب من، به من بگو امروز گلهات را کجا میچرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا میخوابانی؟ چرا برای یافت تو، در میان گلههای دوستانت سرگردان شوم؟
8 ای زیباترین زن دنیا، اگر نمیدانی، رد گلهها را بگیر و به سوی خیمههای چوپانان بیا و در آنجا بزغالههایت را بچران. 9 ای محبوبهٔ من، تو همچون مادیان ارابهٔ فرعون، زیبا هستی. 10 گونههایت با گوشوارههایت چه زیباست، گردنت با جواهراتش چه دلرباست. 11 ما برایت گوشوارههای طلا با آویزههای نقره خواهیم ساخت.
12 آنگاه که پادشاه بر سفرۀ خویش نشسته بود، اتاق از رایحۀ عطر من پر شد. 13 محبوب من که در سینههایم آرمیده، رایحهای چون مُر خوشبو دارد. 14 محبوب من مانند شکوفههای حنا است که در باغهای عِین جِدی میرویند.
15 تو چه زیبایی، ای محبوبهٔ من! چشمانت به زیبایی و لطافت کبوتران است.
16 ای محبوب من، تو چه جذاب و دوست داشتنی هستی! سبزهزارها بستر ما هستند 17 و درختان سرو و صنوبر بر ما سایه میافکنند.
غزل غزلها 2 ->