3 زندگی من پر از رنج و مصیبت است؛ جانم به لب رسیده است! 4 رمقی در من نمانده است؛ مانند مرده شدهام، 5 مانند کشتهای که به قبر سپرده شده، مانند مردهای که دیگر به یاد نخواهی آورد و لطف خود را شامل حالش نخواهی فرمود.
6 تو مرا به اعماق تاریکی انداختهای 7 غضب تو بر من سنگینی میکند؛ طوفان خشم تو مرا در بر گرفته است. 8 آشنایانم را از من دور کردهای و آنها را از من بیزار ساختهای. چنان گرفتار شدهام که نمیتوانم برای خلاصی خود چارهای بیندیشم. 9 چشمانم از شدت گریه ضعیف شدهاند.
13 خداوندا، نزد تو فریاد برمیآورم و کمک میطلبم. هر روز صبح به پیشگاه تو دعا میکنم. 14 چرا مرا ترک نموده و روی خود را از من برگردانیدهای؟
15 از جوانی تاکنون، در رنج و خطر مرگ بودهام و همیشه از جانب تو تنبیه شدهام. 16 خشم شدید تو مرا پریشان کرده و از ترس تو ناتوان شدهام. 17 خشم تو و ترس از تو تمام روز چون سیل از هر سو مرا احاطه میکند. 18 دوستان و عزیزانم را از من دور کردهای؛ تاریکی تنها مونس من است.
<- مزامیر 87مزامیر 89 ->- a احتمالاً یک مایۀ موسیقی بوده است به معنی: «رنجِ پریشانی».