3 خطر مرگ بر من سایه افکنده بود و مایوس و غمگین بودم، 4 سپس نام خداوند را خواندم و فریاد زدم: «آه ای خداوند، مرا نجات بده!»
5 او چه خوب و مهربان است! آری، خدای ما رحیم است. 6 خداوند افراد سادهدل و فروتن را حفظ میکند. من با خطر روبرو بودم، ولی او مرا نجات داد.
7 ای جان من، آسوده باش، زیرا خداوند در حق من خوبی کرده است!
8 او مرا از مرگ نجات داد و اشکهایم را پاک کرد و نگذاشت پایم بلغزد، 9 تا بتوانم در این دنیا در حضور خداوند زیست کنم.
10 به تو ایمان داشتم، پس گفتم: «سخت پریشانم!» 11 در اضطراب خود به تو فریاد برآوردم: «همه دروغ میگویند!»
12 اما اینک در برابر همهٔ خوبیهایی که خداوند برای من کرده است، چه میتوانم به او بدهم؟ 13 پیالۀ نجات را بلند خواهم کرد و نام خداوند را که مرا نجات داده، سپاس خواهم گفت. 14 در حضور قوم او نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد.
15 جانهای مقدّسان خداوند نزد او عزیزند، پس او نخواهد گذاشت آنها از بین بروند. 16 ای خداوند، من بندهٔ تو و پسر کنیز تو هستم. تو مرا از چنگ مرگ رها ساختی.
17 قربانی شکرگزاری را به حضورت تقدیم میکنم و نام تو را گرامی میدارم. 18-19 در حضور تمام مردم اسرائیل و در خانهٔ تو که در اورشلیم است، نذرهای خود را ادا خواهم نمود.