2 آنگاه بعضی از فریسیان پیش آمدند تا با بحث و گفتگو، او را غافلگیر کنند. پس به عیسی گفتند: «آیا مرد اجازه دارد زن خود را طلاق دهد؟»
3 عیسی نیز از ایشان پرسید: «موسی در مورد طلاق چه دستوری داده است؟»
4 جواب دادند: «موسی اجازه داده که مرد طلاقنامهای بنویسد و زن خود را رها کند.»
5 عیسی فرمود: «موسی به علّت سنگدلی شما این حکم را صادر کرد. 6 اما در ابتدای آفرینش، خدا ”ایشان را مرد و زن آفرید.“ 7 و ”به این سبب است که مرد از پدر و مادر خود جدا میشود و به زن خود میپیوندد، 8 و آن دو یک تن میشوند“.*پیدایش ۲:۲۴. بنابراین، از آن پس دیگر دو تن نیستند بلکه یک تن. 9 پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نکند.»
10 بعداً وقتی عیسی در خانه تنها بود، شاگردانش بار دیگر سر صحبت را دربارهٔ همین موضوع باز کردند.
11 عیسی به ایشان فرمود: «هر که زن خود را طلاق دهد و با زن دیگری ازدواج کند، نسبت به زن خود مرتکب زنا شده است. 12 همچنین اگر زنی از شوهرش جدا شود و با مرد دیگری ازدواج کند، او نیز مرتکب زنا شده است.»
16 آنگاه بچهها را در آغوش گرفت و دست بر سر ایشان گذاشت و آنان را برکت داد.
18 عیسی از او پرسید: «چرا مرا نیکو میخوانی؟ هیچکس نیکو نیست، جز خدا! 19 و اما در مورد سؤالت، خودت که احکام را میدانی: قتل نکن، زنا نکن، دزدی نکن، شهادت دروغ نده، کسی را فریب نده و پدر و مادر خود را گرامی بدار.»
20 مرد جواب داد: «همۀ این احکام را از کودکی انجام دادهام.»
21 عیسی نگاهی گرم و پر محبت به او کرد و فرمود: «تو فقط یک چیز کم داری؛ برو و هر چه داری بفروش و پولش را به فقرا بده تا گنج تو در آسمان باشد نه بر زمین! آنگاه بیا و مرا پیروی کن!»
22 مرد با چهرهای در هم و افسرده، از آنجا رفت، زیرا ثروت زیادی داشت.
23 عیسی لحظهای به اطراف نگاه کرد و بعد به شاگردان خود فرمود: «برای ثروتمندان چه سخت است ورود به ملکوت خدا.»
24 شاگردان از این گفتهٔ عیسی تعجب کردند. پس عیسی بازگفت: «ای فرزندان، ورود به ملکوت خدا بسیار سخت است. 25 گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از وارد شدن شخص ثروتمند به ملکوت خدا!»
26 شاگردان از این سخن شگفتزده شده، پرسیدند: «پس چه کسی در این دنیا میتواند نجات پیدا کند؟»
27 عیسی نگاهی به ایشان انداخت و فرمود: «از نظر انسان این کار غیرممکن است، ولی از نظر خدا اینطور نیست، زیرا برای خدا همه چیز ممکن است.»
28 آنگاه پطرس گفت: «ما از همه چیز دست کشیدهایم تا از تو پیروی کنیم.»
29 عیسی جواب داد: «خاطرجمع باشید، اگر کسی چیزی را به خاطر من و انجیل از دست بدهد، مثل خانه، برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند و اموال خود، 30 خدا به او صد برابر بیشتر خانه، برادر، خواهر، مادر و فرزند و زمین خواهد داد، همراه با رنج و زحمت. و در عالم آینده نیز زندگی جاوید نصیب او خواهد شد. 31 ولی بسیاری که اکنون اول هستند، آخر خواهند شد و کسانی که آخرند، اول.»
33 «اکنون به اورشلیم میرویم، و در آنجا پسر انسان را به کاهنان اعظم و علمای دین خواهند سپرد. آنها او را به مرگ محکوم خواهند کرد. سپس وی را به رومیها تحویل خواهند داد. 34 ایشان او را مسخره خواهند کرد و به رویش آب دهان انداخته، او را شلّاق خواهند زد و سرانجام او را خواهند کشت؛ ولی پس از سه روز او زنده خواهد شد.»
36 عیسی پرسید: «چه لطفی؟»
37 گفتند: «وقتی بر تخت باشکوهت بنشینی، اجازه بفرما یکی از ما در سمت راست و دیگری در سمت چپ تخت سلطنتت بنشینیم.»
38 عیسی جواب داد: «شما نمیدانید چه میخواهید! آیا میتوانید از جام تلخ رنج و عذابی که من باید بنوشم، شما نیز بنوشید؟ یا رنج و عذابی را که من باید در آن تعمید بگیرم، شما نیز در آن تعمید بگیرید؟»
39 جواب دادند: «بله، میتوانیم.»
41 وقتی بقیه شاگردان فهمیدند که یعقوب و یوحنا چه درخواستی کردهاند، بر آن دو خشمگین شدند. 42 پس عیسی همهٔ شاگردان را فرا خوانده، گفت: «در این دنیا، حکمرانان بر مردم ریاست میکنند و اربابان به زیردستان خود دستور میدهند. 43 ولی در میان شما نباید چنین باشد. بلکه برعکس، هر که میخواهد در میان شما بزرگ باشد، باید خدمتگزار همه باشد. 44 و هر که میخواهد در بین شما اول باشد، باید غلام همه باشد. 45 چون پسر انسان نیز نیامده تا کسی به او خدمت کند، بلکه آمده است تا به دیگران کمک کند و جانش را در راه آزادی دیگران فدا سازد.»
47 وقتی بارتیمائوس شنید که عیسای ناصری از آن راه میگذرد، شروع به داد و فریاد کرد و گفت: «ای عیسی، ای پسر داوود، بر من رحم کن!»
48 بسیاری از مردم بر سرش فریاد زدند: «ساکت شو!»
49 وقتی سر و صدای او به گوش عیسی رسید، همان جا ایستاد و فرمود: «بگویید اینجا بیاید.»
50 بارتیمائوس ردای کهنهٔ خود را کناری انداخت و از جا پرید و پیش عیسی آمد.
51 عیسی پرسید: «چه میخواهی برایت بکنم؟»
52 عیسی به او فرمود: «برو که ایمانت تو را شفا داده است.»
- a پیدایش ۲:۲۴.