6 «قیمت پنج گنجشک چقدر است؟ دو پول سیاه.[a] با وجود این، خدا حتی یکی از آنها را فراموش نمیکند! 7 حتی موهای سر شما نیز شمارش شده است. پس نگران نباشید، زیرا ارزش شما بیشتر از هزاران گنجشک است.
8 «به شما میگویم، هر که نزد مردم مرا اقرار کند، من نیز که پسر انسان هستم، او را در حضور فرشتگان خدا، اقرار خواهم کرد. 9 اما هر که مرا نزد مردم انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد. 10 با این حال، هر سخنی که برضد پسر انسان گفته شود، قابل بخشایش است، اما هر که برضد روحالقدس سخن گوید، هرگز آمرزیده نخواهد شد.
11 «هنگامی که شما را برای محاکمه، به کنیسههای یهود و نزد بزرگان و حاکمان میبرند، نگران نباشید که برای دفاع از خود، چه بگویید، 12 چون روحالقدس همان لحظه به شما خواهد آموخت که چه بگویید.»
14 عیسی در پاسخ فرمود: «ای مرد، چه کسی مرا تعیین کرده که در میان شما قضاوت و حَکَمیّت کنم؟» 15 سپس فرمود: «مراقب باشید! از هر نوع طمع بپرهیزید، زیرا زندگی حقیقی به فراوانی ثروت بستگی ندارد.»
16 سپس این حکایت را برای ایشان بیان کرد: «شخصی ثروتمند از مزرعۀ خود محصولی فراوان به دست آورد. 17 پس با خود اندیشیده، گفت: ”چه باید بکنم؟ جایی برای انبار کردن محصول خود ندارم.“ 18 سپس به خود گفت: ”دانستم چه کنم. انبارهای خود را خراب کرده، انبارهای بزرگتری خواهم ساخت، و تمام غلات و اموال خود را در آنها ذخیره خواهم کرد. 19 آنگاه به خود خواهم گفت: ای مردِ خوشبخت، تو برای چندین سال، محصول فراوان ذخیره کردهای! حالا دیگر آسوده باش و به عیش و نوش بپرداز و خوش بگذران!“
20 «اما خدا به او فرمود: ”ای نادان! همین امشب جانت را خواهم گرفت. آنگاه اموالی که اندوختهای، به چه کسی خواهد رسید؟“
21 «این است سرنوشت کسی که در این دنیا مال و ثروت جمع کند، اما رابطهای غنی با خدا نداشته باشد.»
27 «به گلهای وحشی نگاه کنید که چگونه رشد و نموّ میکنند. آنها نه کار میکنند و نه برای خود لباس میدوزند. با این حال به شما میگویم که سلیمان نیز با تمام فرّ و شکوه خود، هرگز لباسی به زیبایی آنها بر تن نکرد. 28 پس اگر خدا به فکر گلهای وحشی است که امروز هستند و فردا در تنور انداخته میشوند، چقدر بیشتر، ای کمایمانان، به فکر شماست. 29 برای خوراک نیز نگران نباشید که چه بخورید و چه بنوشید! غصه نخورید، چون خدا روزی شما را میرساند. 30 زیرا بیایمانان برای این چیزها غصه میخورند، اما پدر آسمانی شما از قبل میداند به اینها نیاز دارید. 31 پس شما بهدنبال ملکوت خدا باشید، و او همهٔ نیازهای شما را برآورده خواهد ساخت.
32 «پس ای گله کوچک من، نترسید! چون رضای خاطر پدر شما در این است که ملکوت را به شما عطا فرماید. 33 بنابراین، هر چه دارید بفروشید و به فقرا بدهید و گنج خود را در آسمان بیندوزید. در آسمان کیسهها هرگز پوسیده نمیشوند و به سرقت نمیروند و بید آنها را از بین نمیبرد. 34 زیرا گنجتان هر جا باشد، دلتان نیز همان جا خواهد بود.
41 پطرس از عیسی پرسید: «خداوندا، آیا این را فقط برای ما میگویی یا برای همه؟»
42 عیسای خداوند در جواب فرمود: «خدمتگزار وفادار و دانا کسی است که اربابش بتواند او را به سرپرستی سایر خدمتگزاران خانهاش بگمارد تا خوراک آنان را بهموقع بدهد. 43 خوشا به حال چنین خدمتگزاری که وقتی اربابش باز میگردد، او را در حال انجام وظیفه ببیند. 44 یقین بدانید که او را ناظر تمام دارایی خود خواهد ساخت.
45 «ولی اگر آن خدمتگزار با خود فکر کند که ”اربابم به این زودی نمیآید،“ و به آزار همکارانش بپردازد و وقت خود را به عیش و نوش و میگساری بگذراند، 46 آنگاه در روزی که انتظارش را ندارد، اربابش باز خواهد گشت و او را به سختی تنبیه کرده، به سرنوشت خیانتکاران دچار خواهد ساخت.
47 «آن خدمتکاری که وظیفه خود را بداند و به آن عمل نکند، به سختی مجازات خواهد شد. 48 اما اگر کسی ندانسته عمل خلافی انجام دهد، کمتر مجازات خواهد شد. به هر که مسئولیت بزرگتری سپرده شود، بازخواست بیشتری نیز از او به عمل خواهد آمد. و نزد هر که امانت بیشتری گذاشته شود، از او مطالبه بیشتری نیز خواهد شد.
51 «آیا گمان میبرید که آمدهام تا صلح به زمین بیاورم؟ نه! بلکه آمدهام تا میان مردم جدایی اندازم. 52 از این پس خانوادهها از هم خواند پاشید، دو نفر به جانب من خواهند بود و سه نفر بر ضد من. 53 پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادر شوهر علیه عروس و عروس علیه مادر شوهر.»
54 سپس رو به جماعت کرد و فرمود: «وقتی میبینید ابرها از سوی مغرب میآیند، میگویید که باران خواهد آمد و همانطور نیز میشود. 55 و هنگامی که باد جنوبی میوزد، میگویید که امروز هوا گرم خواهد شد، و همانگونه نیز میشود. 56 ای ریاکاران، شما میتوانید نشانههای هوای زمین و آسمان را تعبیر کنید، اما نمیدانید چگونه زمان حاضر را تعبیر نمایید! 57 چرا نمیخواهید حقیقت را بپذیرید؟
58 «وقتی کسی از تو شاکی است و تو را به دادگاه میبَرَد، سعی کن پیش از رسیدن به نزد قاضی، با او صلح کنی، مبادا تو را پیش قاضی بکشاند و قاضی تو را به مأمور تحویل دهد و مأمور تو را به زندان بیفکند. 59 و اگر چنین شود، در زندان خواهی ماند، و تا دینار آخر را نپرداخته باشی، بیرون نخواهی آمد!»
<- لوقا 11لوقا 13 ->- a «پول سیاه» ترجمۀ واژۀ یونانی «اَسَریون» است.